یادداشتهای من

.::. خیال نکن که یاد تو مونده هنوز تو دل من *** عکسی نمونده از چشات خالی قاب دل من .::.

یادداشتهای من

.::. خیال نکن که یاد تو مونده هنوز تو دل من *** عکسی نمونده از چشات خالی قاب دل من .::.

توکل به او

سلام به همه دوستان مدتی بود دلم تنگ شده بود که وبلاگ رو به روز کنم ولی میخواستم یه چیزی رو پیدا کنم تا بنویسم یک داستان که شاید خیلی برام جالب و مهم بود این که :

روزی تاجری با دوست خود در حال رفتن بودن تا اینکه دزدی به آنها نزدیک شد و خواست که هردوی آنها رو بکشه تاجر گفت ای دزد من هرچی که دارم برای تو ولی ما را نکش دزد گفت : من باید شما ها رو بکشم وگرنه کارهای خواهید دید و همه جا خواهید گفت. تاجر گفت پس بگذار من نمازی بخوانم و بعد تو هرکاری میخواهی بکن. دزد قبول کرد و تاجر سر نماز گفت : خدایا من تمام امید به توست کمکمان کن. ناگهان دزد دل درد شدیدی گرفت و تاجر و دوستش از موقعیت استفاده کردن و فرار کردن بعد از اون دوست تاجر از اون پرسید که : چه شد که آن اتفاق برای دزد افتاد؟ تاجر گفت : اگر میخوایی بر قویترین ها پیروز شوی به خدا توکل کن.

یا حق و توکل به او

 

نظرات 4 + ارسال نظر
امیر امیری دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.infosatokey.blogsky.com

سلام با تشکر از شما به خاطر اینکه به من سر زدی وبلاگ خوبی داری امیدوارم که حق اول سار شما و همه مردم باشد که همیشه هست دوم منو به عقیده ام برسونه بایییییییییی

مهدی ربیعی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.roozmarg.blogsky.com

سلام
ممنون که به من سر زدی

وبلاگ خوبی داری

S.M.A شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ق.ظ http://www.salipour.comi.ir

فرزاد جان پست قشنگی بود
پس فراموش نکن ......... توکـــــــــل و میگم

احمد برازنده یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ق.ظ http://ahmadbd.tk

سلام خسته نباشید آقا فرزاد
داستان قشنگی بود
توکل به او

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد